همه یکسو بود غمهایی آن نامهربان یکسو
جفاهایی فلک یکسو، فراق دوستان یکسو
چه سازم چون کنم یاران ز بخت ناپسند خود
چه سازم چون کنم یاران ز بخت ناپسند خود
که عشقم میکشد یکسو و پند ناصحان یکسو
که عشقم میکشد یکسو و پند ناصحان یکسو
همه یکسو بود غمهایی آن نامهربان یکسو
جفاهایی فلک یکسو، فراق دوستان یکسو
بیا ای بلبل عاشق تماشای گلستان کن
که بشگفته سُمن یکسو، گلاب و ارغوان یکسو
همه یکسو بود غمهایی آن نامهربان یکسو
جفاهایی فلک یکسو، فراق دوستان یکسو
به بزم مطرب و ساقی، نوای چنگ و تار و نی
نیاز عاشقان یکسو و ناز دلبران یکسو
چه سازم سرحد من از جفا و جبر این دلبر
که روی او بود یکسو و نگاه او نهان یکسو
همه یکسو بود غمهایی آن نامهربان یکسو
جفاهایی فلک یکسو، فراق دوستان یکسو
جفاهایی فلک یکسو، فراق دوستان یکسو