ندگی شد یه در بزرگی
کمکم سکانش دست خودت نی
غم مارو گرفت ول کن مانی سرسنگین اصن
بهش حسی نداری
روز بهروز میشه سنگین سرم
خوشی اونور من باغم اینورما
باخت
قلمم نمیره برا نوشتن عقده
بزا زندگی فک کنه بازی منو برده
عشق به واقعیت توی سینه ها مرده
زندگی سخت شد تا دردای کوچیک شدن گنده
برا گرفتن کمک پر کردن فرم
بازنده اونیه که قبل بازی بازیو برده
مث شیرو گربه جدال
بین منو زندگی زندگی مرده
این جوون خیلی خرده
جا نداره انقد سختی کشیده
که دیگ تاب نداره
چه کنم چه کنم شده تیمهای کلامش
به قول خودش خوبی به دیگران حرامه
دوری ازاین آدما بهترین راهه
خوبی نکن میشه وظیفت حاجی
از من بپرس چی بود تو این سر حاجی
همه چی بجز حال خوب،
سختی مال من خوشی مال تو
دلخوش بودبم ما ب رویامون
دلخوش بودیم ما ب فردامون
نرسید ماام ب کل ناامید شدیم
هرکی رسید ب ما زد ماام هیچی
نگفتیم و از همه خوردیم
ندادیم سختیارو ما بروز
کارم شده بی حوصلگی توی طول
یلیا میخوان غصتو ببینن
یکسره تو زندگیتن تاک نکترو بگیرن
چوبش کنن کنن تویه سرت بکوبن
همیشه تیکه ای نمیشرو توی گوشت بخونن
میگن ک دلسوزتن ولی ن باعث غم امروزتن
دوس دارن زندگیتو کنده کاری کنن
تا مشگلی شد زیر پاتو خالی کنن
خدا خودت خوبی چرا بنده هات اینن
قدم بر نمیدارن برا هم انگار توی میدون مینن
خودشون مذه ای غمو نچشیدن
وقتی خوردم زمین همه دیدن
کسی نگفت چته
جز رفیقم
زندگی بهم یاد داد قوی باشم
احساسات چیه من ب کسی رو نمیدم
همیشه رو سفیدم
فقط غصو غم مونده پیشم.
وقتی میرسم به شب این حرف تکرار میشه توی
ذهن من
یروز دیگه ام گذشت یعنی میشه بازم شبو صب کنم
سرم خلوت شه سفره دلمو برات باز کنم
یروز میرسه این درو منم باز کنم
توی عمق آرزوهام پرواز کنم
خدا یعنی غرورم میزاره درخواست کنم
شد بدی بهم کردم فراموش من
جلو آیینه خودم بودم رو ب روی خودم
تا به خودم بیام دیدم روی پلم
تکو تنها وایسادم یجا
کسی نبود پیشم بجز خو خدا
توی حال بدم میگردم دنبال حال خوب
نیست ولی کاشکی بود
کاری کنم دیدنم بشه ارزوت
کشتن گربرو دم حجله
مارو کشوندن لب تشنه
آرزوهام شد فراموشم
ولی بازم خود خدارو عشقه