من گرد پایبسته و میدانم آرزوست
دریای لبخموشم و طغیانم آرزوست
در چنبر شکیب فروکاست جان من
بال و پری به عرصهی جولانم آرزوست
بس دیر شد ملال زمستان انتظار
بال و پری به عرصهی جولانم آرزوست
روزی که بِشکُفد گلِ جانْ پَروَرِ مُراد در مَرغزارِ خُرّمِ ایرانَم آرزوست