بیا بیا که کوچه میزند تو را صدا صدا
به نام کوچکت که نام آزادیست
بگو بگو به هر که بغض کهنهاش نشسته در گلو بگو در این میانه تنها نیست
آزادی زن زندگی، زن زندگی آزادی
ما دگر از حصار ترس رد شدیم
عاقبت راه کوچه را بلد شدیم
موی تو بوسه زد به روی بادها
زنده شد شهر مرگ و مردهبادها
به رغم چکمهپوشها، هجوم خودفروشها
به یاد خون خواهرت، شکنجهی برادرت
به نام نامی وطن بمان و در کنار من
بخوان بخوان که این سرود ناگهان دهان دهان
رسیده تا به هر کرانه با شادی آزادی زن زندگی، زن زندگی آزادی