این راه منه رود میشه
جاری توی مخم دور میشه
من تو این آبشار یه قایقم
سنگ صدت واسم نور میشه
این راه منه رود میشه
جاری توی مخم دور میشه
من تو این آبشار یه قایقم
سنگ صدت واسم نور میشه
نمیبینم نیازی به ثابت کردن چیزی به این عادیا
دارم رویاهای بزرگ ولی تو ایران
اینا میخوان منم مثل خودشون باشم و فیلان بیسار
بخونم ولی شعور نی ریاضیات
تو یه بردهای اجازه میخوای واسه هر کار
ترس داری واسه انجام اهدافت چون که احکام
میخوان پات بند باشه و دستات زنجیر حرفای
اقوام نزدیک و پرت
هرچیزی هست توی مغزت
ارزش داره چرخش داره چرخت
اگه هرگز باشه لغوشو
سرکش باشه صبرت
میدونم میرم منم از اینجا یه روزی
شعرام میشن خاطره تو فکرا یه روزی
کورسوییم تا آسمونو به زمین بدوزیم
تو اونسویی منتظری فریب بدوزی
این راه منه رود میشه
جاری توی مخم دور میشه
من تو این آبشار یه قایقم
سنگ صدت واسم نور میشه
این راه منه رود میشه
جاری توی مخم دور میشه
من تو این آبشار یه قایقم
سنگ صدت واسم نور میشه
این راه منه رود میشه
جاری توی مخم دور میشه
من تو این آبشار یه قایقم
سنگ صدت واسم نور میشه
این راه منه رود میشه
جاری توی مخم دور میشه
من تو این آبشار یه قایقم
سنگ صدت واسم نور میشه
نرسیدی جایی برسیم کالی هنوز
صف کشیدی جایی که کشیدم راهی هر روز
من تجربه میکنم کسبو ترجمه میکنم اصلو
هر جمعه میخورم عصرو تو تو باغی هنوز کال
نشدم بچهی همسایه یا فامیل
هیچوقتم تعریف نکرده ازم جلوت مامیت
این کاغذای تاریک که تو مغزای ما میرفت
همه درسای کارین که کردین ۵۰ سال پیش
غیر عادی غید راضی کردن بقیرو زدمو کردم یه کار که غازی
بکنه بازی با کلمه جای ملق بازی هد بزنه هروقت با این حس من یکم از کار دید
نیستم نوچهی کسیو فیک
نه به کسی وصلم نه میگیرم پاچه که برم بالا
پا جای بقیه نمیزارم خودمم حالا
و ۱۰ هیچ جلو از هرکی فکر کرد جلو زد
این راه منه رود میشه
جاری توی مخم دور میشه
من تو این آبشار یه قایقم
سنگ صدت واسم نور میشه
این راه منه رود میشه
جاری توی مخم دور میشه
من تو این آبشار یه قایقم
سنگ صدت واسم نور میشه