توی جیبم سه تا مداده بابام بهم جایزه داده
یکیش بلندو یکیش کوتاهه یکیش گم شده کجا افتاده
بالا رو گشتم پایین رو گشتم هر جا رو دیدم پیداش نکردم
شاید رفته توی جای مدادی سرش روگذاشته و راحت خوابیده
ج مثل جایزه-ج مثل جیب-ج مثل عجیب-ج مثل نارنج
جاروبرقی صداش بلنده هرچی که میبینه میخوره میخنده
دیروز یه جوراب گنده رو خورده رفته و تو گلوش گیر کرده
چندتا مداد و یدونه پاک کن توی دلش میرن این ور و اونور
جاروی برقی زورش زیاده انقدر که چیز میز خورده باد کرده